شعر | چقدر بی تو از این راهها گذر کردیم
به شوق آمدن روزهای خوب هنوز، نشسته ام به تماشا غروب ایوان را.
باشگاه نویسندگان حوزوی خبرگزاری رسا | شاعر: فاطمه زاهدمقدم
«گمشده ی من»
بهارِآمدنت می برد زمستان را
بیا که تازه کنم با تو هر نفس جان را
به برف بی رمق روی کوه ها برسان
سلام گرم و خوش آفتاب تابان را
شبیه شاخه ی گل کرده روی دست بهار
پر از امید کن آغوش این درختان را
برای چشمه ی خشکیده ی نگاهم باز
بخوان شبیه گذشته دعای باران را
به شوق آمدن روزهای خوب هنوز
نشسته ام به تماشا غروب ایوان را
کجاست گمشده ی من در این هیاهو... آه
سکوت می کنم اندوه هر خیابان را
چقدر بی تو از این راه ها گذر کردیم
چقدر بی تو همه نیمه های شعبان را...
/918/ی704/س
ارسال نظرات